سعیده شاه میر
چکیده
هدف راسل تأسیس زبانی ایدئال برای حل کژتابیهای فلسفی و دشواریهای زبان طبیعی است. این زبان منطقاً کامل، ساختار اندیشة ما و ساختار معرفت ما را آشکار میسازد. پروژة تأسیس زبان ایدئال چیزی جز حرکت درجهت تحلیل منطقی نیست. راسل، با تکیة بر تحلیل منطقی، با رسم تمایز میان نام و وصف به سه پرسش اساسی در باب این همانی، اصل طرد شق ثالث یا گزارههای ...
بیشتر
هدف راسل تأسیس زبانی ایدئال برای حل کژتابیهای فلسفی و دشواریهای زبان طبیعی است. این زبان منطقاً کامل، ساختار اندیشة ما و ساختار معرفت ما را آشکار میسازد. پروژة تأسیس زبان ایدئال چیزی جز حرکت درجهت تحلیل منطقی نیست. راسل، با تکیة بر تحلیل منطقی، با رسم تمایز میان نام و وصف به سه پرسش اساسی در باب این همانی، اصل طرد شق ثالث یا گزارههای سالبة جزئیه و گزارههایی که موضوع آنها عدم است، یا بهعبارتی به هیچ چیز اشاره نمیکند، پاسخ میدهد. در مقالة نیز حاضر برآنیم تا ضمن شرح دیدگاه راسل در باب تحلیل منطقی و تعریف آن، به نظریة وصفهای او، در مقام موخرة و وجه مصداقی تحلیل منطقی، نظر کنیم. در بحث از «تحلیل منطقی» کوشیدهام نشان دهم، معنای «تحلیل منطقی کردن» چیست. برای بیان مقصود راسل در این باب، به توضیح پروژۀ راسل یعنی تأسیس زبان ایدئال نیز، پرداختهایم. در قسمت دوم مقاله، نظریه وصف های راسل را به مثابه وجه مصداقی تحلیل منطقی ، با تکیه بر دو مقالة «دربارة اشاره» و «دربارة وصف ها» توضیح دادهام.
سعیده شاه میر
چکیده
در این مقاله مطابق ترتیب بندهای تراکتاتوس، ابتدا به شرح مختصری از هستی شناسی ویتگنشتاین خواهیم پرداخت. ویتگنشتاین در حوزة هستیشناسی، بحث خود را با امر واقع آغاز میکند و سپس برای وضوح بخشیدن به این مفهوم، از مفاهیم حالات امور و اشیاء مدد میگیرد. در حوزه معناشناختی نیز - در پی ارائة یک نظریة معنا- با یک شرح کلی دربارة تصویرگری آغاز ...
بیشتر
در این مقاله مطابق ترتیب بندهای تراکتاتوس، ابتدا به شرح مختصری از هستی شناسی ویتگنشتاین خواهیم پرداخت. ویتگنشتاین در حوزة هستیشناسی، بحث خود را با امر واقع آغاز میکند و سپس برای وضوح بخشیدن به این مفهوم، از مفاهیم حالات امور و اشیاء مدد میگیرد. در حوزه معناشناختی نیز - در پی ارائة یک نظریة معنا- با یک شرح کلی دربارة تصویرگری آغاز میکند و به دنبال آن به بررسی گزاره میپردازد و در نهایت تحلیل خود را با بکارگیری مفاهیم گزارههای پایه و اسامی، کامل میکند. در نگاه ویتگنشتاین، همواره میان دو ساحت زبان (اندیشه) و ساحت جهان تناظر برقرار است و تنها در این صورت است که می توان از معناداری گزارهها سخن به میان آورد. در این مقاله، تلاش میشود با تکیه بر آموزههای ویتگنشتاین در دو حوزة هستیشناسی و معناشناسی، به بررسی آراء وی پرداخته و نسبت میان این هر دو را مورد کنکاش قرار دهیم.